اولین شهربازی 29/02/1391

 

عزیز دلم امروز جمعه بود که ظهر مامان جون اومده بود خونه ما و بعدش هم علی آمد. عصر با خاله فهیمه و احمدرضا و امیر و حسن و زینب و طه و علی رفتیم پارک ارم . برای اولین بار بعد از تولد شما بود که رفتیم شهر بازیش. شما دو بار تا حالا رفتی باغ وحش یکبار با خودمون و یکبار هم با مهدکودک هفته پیش.

خلاصه با احمد رضا کلی بازی کردی. کلی از وسایلش روسوار شدید که اکثرش رو می ترسیدید. هی گریه می کردید که مامان بسته. ولی خوب وسط بازی که نمی شه بازی رو قطع کرد.

جیگرم خیلی خوشحالم از اینکه بهت خوش گذشته. بیشتر از همه از استخر توپش خوشت اومده بود که ول کن نبودی و باز هم می خواستی بری. گلم امیدوارم همیشه و همه حال بهت خوش بگذره

بازی که استفاده کردی: قطار - استخر توپ - کشتی بود که کلی ترسیدید و زینب باهاتون بود ولی کلی گریه کردید - اسب پرنده که فقط بغلم بودی - قوهایی که روی آب می چرخیدند - ماشین گردان - ماشین برقی - قایق پرنده - موتور آخریش بود که دیگه هیچ کاری نمی تونستیم بکنیم و شما دو تا با چشمهای گریون اومدید پایین.

 


تاریخ : 31 اردیبهشت 1391 - 17:54 | توسط : فرزانه (مامان مانوش) | بازدید : 1000 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

  • سلام مانوش کوچولوی زیبا و عزیز ...

    امیدوارم که همیشه خوب و خوش و سلامت باشی ... و تو مسیر زندگیت ... همیشه خدای مهربون یار و نگهدارت باشه ... و مزه واقعی مهر و محبت به انسانها رو بچشی و احساس کنی ... که البته مطمئنم با داشتن مادری از جنس نور و پاکی ... که به هم نوعان خودش خالصانه محبت می کنه ...حتما همینطور خواهد موند ...
  • سلام فرزانه جون خدا دختر نازتو واستون حفظ کنه

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام