عزیز دلم امروز جمعه بود که ظهر مامان جون اومده بود خونه ما و بعدش هم علی آمد. عصر با خاله فهیمه و احمدرضا و امیر و حسن و زینب و طه و علی رفتیم پارک ارم . برای اولین بار بعد از تولد شما بود که رفتیم شهر بازیش. شما دو بار تا حالا رفتی باغ وحش یکبار با خودمون و یکبار هم با مهدکودک هفته پیش.
خلاصه با احمد رضا کلی بازی کردی. کلی از وسایلش روسوار شدید که اکثرش رو می ترسیدید. هی گریه می کردید که مامان بسته. ولی خوب وسط بازی که نمی شه بازی رو قطع کرد.
جیگرم خیلی خوشحالم از اینکه بهت خوش گذشته. بیشتر از همه از استخر توپش خوشت اومده بود که ول کن نبودی و باز هم می خواستی بری. گلم امیدوارم همیشه و همه حال بهت خوش بگذره
بازی که استفاده کردی: قطار - استخر توپ - کشتی بود که کلی ترسیدید و زینب باهاتون بود ولی کلی گریه کردید - اسب پرنده که فقط بغلم بودی - قوهایی که روی آب می چرخیدند - ماشین گردان - ماشین برقی - قایق پرنده - موتور آخریش بود که دیگه هیچ کاری نمی تونستیم بکنیم و شما دو تا با چشمهای گریون اومدید پایین.